هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر عظمت و بی‌نهایت بودن عشق الهی و روح انسان است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند دریا، گنج، شیر، و یوسف، نشان می‌دهد که عشق حقیقی و معرفت الهی در محدودیت‌های مادی نمی‌گنجد و تنها با همت بلند عاشقان قابل درک است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده موجود در شعر برای درک و لذت بردن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۲۳۴

تو آن دری که در عمان نگنجد
تو آن گنجی که در ویران نگنجد

بیا،ساقی، مرا جامی کرم کن
از آن جامی که در امکان نگنجد

خدا این عاشقان را همتی داد
که در کیخسرو و خاقان نگنجد

چو روباهست عقل حیله کردار
میان بیشه شیران نگنجد

بحمدالله بدان یوسف رسیدم
که اندر مصر و در زندان نگنجد

مراسرویست سر سبز و خرامان
که اندر باغ و در بستان نگنجد

چو قاسم با وصال یار پیوست
در آنجا قصه دربان نگنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.