هوش مصنوعی: این متن به توصیف فردی می‌پردازد که ظاهری عالم و مطیع دارد اما در حقیقت فاقد دانش و یقین واقعی است. او مانند شاخه‌ای بی‌ثمر است و در جهل و نادانی غوطه‌ور است. همچنین، اشاره می‌کند که جان قاسم در دریای فناست، جایی که حتی فرشتگان نیز گذر نمی‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'دریای فنا' ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۴۰

آن خواجه سر بشر ندارد
پیداست که رو بشر ندارد

هر چندکه عالم و مطیعست
در صنف غزا سپر ندارد

نگذشت ز علم و زهد هرگز
زیرا سر این سفر ندارد

از شاخ شجر حدیث گوید
اما خبر از ثمر ندارد

در بحر محاورست،چه سود؟
چون سود ز بحر بر ندارد

در ظلمت جهل می رود راه
از نور یقین خبر ندارد

در بحر فناست جان قاسم
جایی که ملک گذر ندارد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.