هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از دیوانهوار عشق و مستی سخن میگوید. شاعر از عشق به معشوق و دیوانگی ناشی از آن مینویسد و به مستی و بیخودی اشاره دارد. همچنین، به ستایش معشوق و بیاعتنایی او به دیگران پرداخته شده است. در پایان، شاعر به بتپرستی و عشق زمینی نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و بتپرستی نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فرهنگ دارد.
شمارهٔ ۲۴۱
مرا سودای او دیوانه دارد
خراب ومست آن جانانه دارد
نمی دانم چه شانست این که دایم
سواد زلف او در شانه دارد؟
چنان مستان چشم خویشتن شد
که او از خود بکس پروا ندارد
فدای چشم مست پر خمارم
که در هر گوشه صد می خانه دارد
سلامی می کنم بر حضرت دوست
جواب من همه پیمانه دارد
گدای معنوی نزد من آنست
که ذوق صحبت سلطان ندارد
همی گویند:قاسم بت پرستست
بتی دارد، بلی، در خانه دارد
خراب ومست آن جانانه دارد
نمی دانم چه شانست این که دایم
سواد زلف او در شانه دارد؟
چنان مستان چشم خویشتن شد
که او از خود بکس پروا ندارد
فدای چشم مست پر خمارم
که در هر گوشه صد می خانه دارد
سلامی می کنم بر حضرت دوست
جواب من همه پیمانه دارد
گدای معنوی نزد من آنست
که ذوق صحبت سلطان ندارد
همی گویند:قاسم بت پرستست
بتی دارد، بلی، در خانه دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.