۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۵

گر دلم عید ترا لایق قربان باشد
اثر بخت نکو،غایت قرب آن باشد

می که از دست تو نوشم همه نوشانوشست
کمترین جرعه من قلزم و عمان باشد

گفت:مستی که خرابست بمهمان آرید
گفتم:ای جان و جهان،دولت مستان باشد

نفسی محنت مستان چو ببیند،ناچار
زود بگریزد،اگر رستم دستان باشد

گرببینی سبعی را که عظیمست و دلیر
رو به ماست،گراز بیشه شیران باشد

نشناسد دل من گنج وصال تو کجاست؟
هر کجا هست،ولی طالب و جویان باشد

هر گدایی،که دمی جرعه ای از جام تو خورد
بر سلاطین جهان خسرو و خاقان باشد

چاکر تست اگر عمر و گر عثمانست
بنده تست،اگربوذر و سلمان باشد

قاسمی لطف ترا دید: دل ازدست بداد
بعد ازین مسکن او کوی کریمان باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.