هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از وصال و عشق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر با بیان احساسات خود، از تأثیر زیبایی و جذبه‌های معشوق بر زندگی و روحش می‌گوید و از سعادت و خوشبختی که در سایه این عشق به دست آورده است، سخن می‌راند. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم عرفانی مانند دوری از غیر و رسیدن به حقیقت عشق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک بهتر دارند.

شمارهٔ ۲۷۰

از دولت وصال تو کارم بکام شد
بختم بلند گشت و سعادت غلام شد

از جلوه های حسن تو جانم حیات یافت
با چشمهای مست تو عیشم مدام شد

گفتی:سلام ذوق سلامت بدل رسید
این خانه از سلام تو دارالسلام شد

دل را حلال گشت ز عشق تو دم زدن
زان دم که یاد غیر تو بردن حرام شد

در عمرها صفای تو باشد قرین حال
دل راکه دار کعبه وصلت مقام شد

ازمن برند لمعه نور آفتاب و ماه
تاسایه تو بر سر من مستدام شد

چون دید زلف و روی ترا قاسمی بهم
در طور کفر و دین همه کارش تمام شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.