هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر جهان می‌پردازد. آیینه‌ای که از شرم رخ معشوق پنهان می‌شود، نوری که از رخسار او می‌درخشد و جان‌ها را به وجد می‌آورد، و عاشقانی که در راه عشق به او سرگشته شده‌اند، از مضامین اصلی این شعر هستند. شاعر خود را سر حلقه‌ی سودازدگان می‌داند و از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۲۷۱

آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد
روی تو سبب بود که آیینه نهان شد

از شرم رخت گشت نهان آینه، آری
چون حسن ترا دید که مشهور جهان شد

یک لمعه ز رخسار تو ناگاه درخشید
جانها همه زان حالت خوش رقص کنان شد

با حلقه گیسوی تو هرکس که سری داشت
در عاقبت کار ز سودازدگان شد

از نور تجلی رخت هر که خبر یافت
در لذت دیدار تو از بی خبران شد

سر حلقه سودا زدگانم من مسکین
مشکین گره زلف تو تا مسکن جان شد

قاسم دل و دین خواست که در راه تو بازد
از بخت نکو عاقبت الامر همان شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.