۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۲

درمان طلب کردم بسی،این درد را درمان نشد
وندر پی سامان شدم،آخر سر و سامان نشد

آمد مه روزه طلب، ما گشنه ایم و تشنه لب
این تشنگی از مانرفت،شعبان ما شعبان نشد

چندان قدم زد جان ما در عشق آن جانان ما
آسان ما دشوار شد، دشوار ما آسان نشد

ای صوفی رنگین نمد، کی آب استد در سبد؟
راهی نرفتی در رشد، کفر تو تا ایمان نشد

عیدست و قربان،الصلا، گر عاشق یاری بیا
محروم ماند از قرب حق هر جان که او قربان نشد

راهیست روشن سوی حق، لیکن بقدر مرتبت
هر مسلمی اسلم نگشت، هر سالمی سلمان نشد

در جمله اطوار تو با تست یار غار تو
این ماه ازین منزل نرفت،این یوسف از کنعان نشد

آن یار چون همراه شد،فرزین جانها شاه شد
این عقل سرگردان صفت در حلقه مستان نشد

قاسم، حریف وسوسه در محنتست و مخمصه
هر احمدی مرسل نگشت، هر موسیئی عمران نشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.