۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۵

مرا اگر تو ندانی حبیب می داند
دوای درد دلم را طبیب میداند

صفیر ما نشناسی،که زاهد خشکی
لسان فاخته کبک نجیب می داند

شراب عشق بر آشفتگان مجنون ریز
بر غم خواجه،که خود را لبیب میداند

مگو ز بوی گل و یاسمین بپیش جعل
که از لطافت گل عندلیب میداند

مگو ز بوی گلستان بپیش آن جعلی
که بوی حنظله را نشر طیب میداند

مرا بوعده وصلش حیات داد حبیب
که دوست نوبت مرگ رقیب میداند

همیشه وصل تو قاسم به جان و دل طلبد
که این دعا به اجابت قریب میداند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.