هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ناپایداری دنیا و تغییرات آن می‌پردازد. شاعر از گذر فصل‌ها، ناپایداری قدرت و ثروت، و بی‌اعتباری دنیا سخن می‌گوید. همچنین، بر اهمیت رها کردن اختیار و توکل به جانان تأکید دارد و اشاره می‌کند که همه چیز زودگذر است و تنها عشق و ارتباط با معشوق پایدار می‌ماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۹۷

در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نماند
خزان درآمد و سر سبزی بهار نماند

ز پای دار و سر تخت قصه کمتر گوی
که این کرامت و آن غصه پایدار نماند

ز مستعار جهان مست عار بود حکیم
ز مستعار چو بگذشت مست عار نماند

تو اختیار بجانان گذار و جان پرور
که بخت یار شد آنرا که اختیار نماند

چو باد حادثه تن را غبار خواهد کرد
خنک کسی که ازو بر دلی غبار نماند

حدیث شکر و شکایت کنیم در باقی
که رنگ لاله فرو ریخت،نوک خار نماند

قرار جان بوصال تو بود قاسم را
ولی چه سود؟ که آن نیز برقرار نماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.