هوش مصنوعی:
این متن به موضوع عشق و عرفان میپردازد و بر پایهی مفاهیمی مانند فنا در عشق، وصال با معشوق، و گذر از دنیای مادی استوار است. شاعر بیان میکند که عاشقان واقعی در راه عشق فانی میشوند و تنها معشوق است که باقی میماند. همچنین، اشارهای به تضاد بین عاشق (که به مرگ و وصال تمایل دارد) و عاقل (که به دنبال بهانهجویی است) دارد. در پایان، شاعر از فنا شدن در جمال معشوق و رسیدن به یقین سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مضامین مانند فنا و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارند.
شمارهٔ ۲۹۸
منگر به عاشقان، که ز صد یک نشان نماند
معشوق را ببین که ز صد یک نشانه ماند
تا آتش هوای تو در دل زبانه زد
ما را زبان همان شد و دیگر زبانه ماند
بر آستان دوست نماندند عاشقان
عاشق کسی بود که برین آستانه ماند
عمری ز حسن یار سخن در میانه بود
القصه عاقبت سخن اندر میانه ماند
عاشق به مرگ مایل و عاقل بهانه جوی
آن در وصال محو شد، این در بهانه ماند
از جسم در گذر، که همه بال و پر بسوخت
مرغی که او مقید این آشیانه ماند
در نور آن جمال فنا گشت قاسمی
آنجا که نور صبح یقین شد گمان نماند
معشوق را ببین که ز صد یک نشانه ماند
تا آتش هوای تو در دل زبانه زد
ما را زبان همان شد و دیگر زبانه ماند
بر آستان دوست نماندند عاشقان
عاشق کسی بود که برین آستانه ماند
عمری ز حسن یار سخن در میانه بود
القصه عاقبت سخن اندر میانه ماند
عاشق به مرگ مایل و عاقل بهانه جوی
آن در وصال محو شد، این در بهانه ماند
از جسم در گذر، که همه بال و پر بسوخت
مرغی که او مقید این آشیانه ماند
در نور آن جمال فنا گشت قاسمی
آنجا که نور صبح یقین شد گمان نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.