هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات عرفانی، عشق، گناه و بخشش، و زندگی در خرابات می‌پردازد. شاعر از مستی و می‌گساری به عنوان نمادی از عشق الهی و جستجوی حقیقت یاد می‌کند و به ناپایداری دنیا و ارزش معنوی وصل اشاره دارد. همچنین، به بخشش گناهان توسط یار و سودای عشق اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های پیچیده‌ای مانند می‌گساری و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به گناه و بخشش نیاز به درک عمیق‌تری از مفاهیم اخلاقی و فلسفی دارد.

شمارهٔ ۳۰۰

چند در مسجد و در صومعه غارت کردند
سبب این بود که می خانه عمارت کردند

باده گران شد و ذرات جهان مست شدند
من ندانم که بساقی چه اشارت کردند؟

درد و صافی همه خوردن و بچرخ افتادند
صورت حال به «احببت » عبارت کردند

گوهر وصل تو جستند و کسی باز نیافت
گر چه عمری بجهان روبتجارت کردند

از می صافی رخشنده انارتها شد
کاسه ای چند درین بزم انارت کردند

هر گناهی که ز ماخسته دلان آمده بود
جاودان از کرم یار کفارت کردند

چه گنه کردم،ای دل،چه خطا افتادست؟
که از آن مستی و می رو بجهارت کردند

در خرابات مغان زنده دلان چالاک
هرکه هشیار ندیدند زیارت کردند

قاسمی عاشق بیچاره بسودای تو ماند
عاقلان میل بزرگی و صدارت کردند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.