هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و مستی عاشقان سخن میگوید. شاعر از آتش عشق در دل دیوانگان، مستی عاشقان در تمنای معشوق، و تأثیر زیبایی معشوق بر جهان میسراید. همچنین به مفاهیمی مانند شوق، صدق، و انتقاد از نادانیها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین برخی اشارات انتزاعی و شاعرانه نیاز به درک ادبی بالاتری دارد.
شمارهٔ ۳۰۱
عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدند
آتشی بود که اندر دل دیوانه زدند
در تمنای تو عشاق ز پای افتاده
مست گشتند و ز مستی کف مستانه زدند
عکس ساقی چو درین باده صافی افتاد
عاشقان در هوست ساغر و پیمانه زدند
عالم آشفته شد،ای دوست، دگر باره،چه بود؟
زلف میگون تراباز مگر شانه زدند؟
هر سخن کز صفت شمع جمالت گفتند
آتشی بود که در باطن پروانه زدند
شرمشان نامد از آن یار،که در عین غرور
طعنهایی که بر آن عاشق فرزانه زدند؟
قاسمی،بنده آن راه روانم که ز شوق
قدم صدق درین بادیه مستانه زدند
آتشی بود که اندر دل دیوانه زدند
در تمنای تو عشاق ز پای افتاده
مست گشتند و ز مستی کف مستانه زدند
عکس ساقی چو درین باده صافی افتاد
عاشقان در هوست ساغر و پیمانه زدند
عالم آشفته شد،ای دوست، دگر باره،چه بود؟
زلف میگون تراباز مگر شانه زدند؟
هر سخن کز صفت شمع جمالت گفتند
آتشی بود که در باطن پروانه زدند
شرمشان نامد از آن یار،که در عین غرور
طعنهایی که بر آن عاشق فرزانه زدند؟
قاسمی،بنده آن راه روانم که ز شوق
قدم صدق درین بادیه مستانه زدند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.