۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۲

رنگ رز خواست که خمی کند از کور و کبود
رنگ او راست نشد،حیرت و وحشت افزود

خم اگر تیره شود،صوفی ما طیره مشو
که درین کاسه همانست که از خم پالود

زان شرابی که ازو زنده شود جان و جهان
ساقی جان و جهان بر دل ما می پیمود

جمله دلها همه مستند چو دیدند این حال
که صراحی بسجود آمد و جانها بشهود

باده از خم الهی خور و چندان می خور
که ترا باز رهاند همه از ننگ وجود

بخرابات جهان واله و سرگردانیم
کس نداند که چه حالست و چه افتاد و چه بود

قاسمی را ز شرابات الهی در ده
ساقی،امروز علی رغم جحودان حسود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.