هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر درد و رنج ناشی از فراق و عشق به معشوق است. شاعر از سوزش دل و ناله‌های دردآلود خود می‌گوید و به دنبال درمان و چاره‌ای می‌گردد. او همچنین به انتقاد از متعصبان و مقلدان می‌پردازد و بر اهمیت حق‌طلبی و انسانیت تأکید می‌کند. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که برخی با وجود ادعای حق‌طلبی، از معرفت واقعی دور هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۱۳

ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد دود
چه چاره سازم و درمان من چه خواهد بود

بنیم شب، همه مست خواب خوش باشند
من و خیال تو و نالهای درد آلود

فراق دوست بیک بار پایمالم کرد
کجاست دولت جاوید و طالع مسعود؟

اگرچه روی بحقند،ره نمی دانند
مقلد و متعصب،چنانکه گبر و یهود

بیا،ز صحبت مستان حق کناره مجوی
زیان کنی و کسی را زیان ندارد سود

نشان حق طلبی، رو بنوع انسان آر
بدان که قبله هر واجدست و هر موجود

ولی به مذهب قاسم ز معرفت دوری
نبود بود شناسی و بود را نابود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.