هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به زیبایی‌های معشوق و عشق پر شور و جهان‌سوز شاعر اشاره دارد. شاعر از شب‌های تاریک هجران و محنت می‌گوید و تنها راه نجات را در دیدار معشوق می‌داند. او عشق را نیرویی می‌داند که همه‌چیز را آشکار می‌کند و با وجود رنج‌های بسیار، این عشق را می‌ستاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۱۴

زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!
رویت مه بدرست،زهی طالع مسعود!

در بادیه محنت هجران،شب تاریک
بی نور رخت جان نبرد راه بمقصود

در باده و زاویه جز دوست ندیدیم
این راه بدانستم و این بادیه پیمود

از مسکن جانهاگل صد برگ بر آمد
تا سنبل سیراب تو بربرگ سمن سود

از حسن هویدا شود این عشق جهان سوز
این جا بشناسی صفت شاهد و مشهود

یک غمزه ز تو دادن و صد جان و دل از ما
بردند باقبال تو سودازدگان سود

حیران تو امروز نشد قاسم مسکین
تا هست چنین باشد و تا بود چنین بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.