هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و وابستگی شدید به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق الهی می‌گوید و از خداوند طلب رحمت می‌کند. شاعر همچنین به تجربیات معنوی خود اشاره می‌کند و از فداکاری و از خودگذشتگی در راه عشق الهی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ی عمیق است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و از خودگذشتگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۱۸

عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود
«ارحم لنا» که غیر تو کس نیست در وجود

طاقت نداشت نور خرد پیش نار عشق
خود را ز راه تجربه بسیار آزمود

زلف تو جعد شد،همه سرسبز و تازه ایم
خیری ز شب در آمد و در روز در فزود

گر زانکه یار پرده عزت برافکند
جان و روان بباز،چه فکر زیان و سود؟

جانها همه گدایی و دریوزه می کنند
زان جان سرفراز،که محوست در شهود

یک ساغری ز خم بلا نوش کرده ایم
سودای یار جبه و دستار مار بود

ای جان نازنین، بهوای تو زنده ایم
قاسم بشوق روی تو میخواند این سرود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.