۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۰

فتنه در خواب قیامت خفته بود
چشم بیدار تو خوابش در ربود

تا چو گل از پرده بیرون آمدی
در گلستان عام شد بانگ سرود

بر سر بازار جان مست آمدی
مست حیرت ماند جانها در شهود

آب رحمت ریختی در جام ما
تابهر جانب برآمد بانگ رود

آفتاب عالم آرا جلوه کرد
منبسط شد در جهان ظل ودود

شور و غوغا عام شد در کاینات
تا نقاب از چهره معنی گشود

گر خطایی رفت بازآ از کرم
قاسمی باز آمدست از هرچه بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.