هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی از حسرت و اشتیاق به معشوق و دوست الهی سخن می‌گوید. شاعر از فراق و درد عشق شکایت می‌کند و بر لطف بی‌شمار معشوق تأکید دارد. همچنین، به رازداری و امانتداری در اسرار دوست اشاره می‌شود و از دریای جان و دل سخن به میان می‌آید. در پایان، شاعر با اشتیاق و نیاز به دوستی و عشق الهی، از چشم‌های مست و پرخمار معشوق یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و درد عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۷۹

مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار
از هر طرف برآمد فریاد زینهار!

در سلک عاشقان بکرم آن حبیب دل
ما را شمار کرد، زهی لطف بی شمار

امسال نیز محرم سر خدا نشد
چون خواجه خوشدلست بافسانهای پار؟

اسرار دوست هر چه شنیدی امانتست
ای دل، اگر امینی، امانت نگاه دار

دریا و در شنیده ای، اما ندیده ای
دریای جان دلست و سخن در شاهوار

با پیشوای شهر بگویید: کای سلیم
با ترس سر میآر و درین کوچه سر مدار

تا چند سر بجهل برآری؟ مکن چنین
سر را بدل فرو بر و از دوست سر بر آر

ای جان من مکوش بهجران که بعد از این
دل را نه صبر ماند، نه آرام و نه قرار

قاسم بصد نیاز دل و شوق دوستی
مستان چشم تست، زهی چشم پر خمار!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.