هوش مصنوعی: شاعر از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید که دل و جانش را گرم و شاد کرده است. او از هجران و درد عشق رنج می‌برد و گاهی با یاد وصل، دلش آرام می‌گیرد. شاعر از مردم سطحی‌نگر که به ظواهر می‌پردازند، انتقاد کرده و توصیه می‌کند که مانند عاشقان راستین زندگی کنند و از پاکی و صداقت پیروی نمایند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۹۷

دلی دارم ز سودایش پر آتش
دلم گرمست و جان گرمست و سر خوش

چه سازم؟ چاره کارم چه باشد؟
که از هجران دلی دارم مشوش

گهی کز وصل جانان یاد آرم
ز خون دل شود رویم منقش

گروهی اهل عاداتند و رسمند
گهی در فکر ریش و گاه درفش

تو، تا زنهار، از آن دونان نباشی
که ایشان جمله نادانند و اعمش

بکوی عاشقان بنشین و خوش باش
بهر حالت که صافی بهتر از غش

چنان زد آتشم، قاسم، زبانه
که ره بین خرد نشناخت غورش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.