هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، دل‌باختگی، و رازداری در عشق سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند عرفان، تقدیر، و رابطه انسان با خداوند نیز در آن دیده می‌شود. شاعر از درد عشق و نیاز به تیمار دل شکسته می‌گوید و در نهایت، به رازآلودگی مرگ و حقیقت وجودی انسان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و حقیقت وجودی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۹۹

جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش
دل به سودای تو افتاد، گرامی دارش

عشق یاغی شد و با ما سر غارت دارد
وصل را گو که: عنایت کن و وامگذارش

مبتدی را بکرم جرعه تصدق فرما
منتهی را مده آن جرعه ولی خم آرش

آنکه در شیوه عرفان حق خود را بشناخت
گر همه نیر چرخست، منه مقدارش

دل من خسته زلفین کمان ابروییست
در چنین حال مگر هم تو کنی تیمارش

یا رب، این مرغ اجل طرفه عجایب مرغیست
خورد خون همه و سرخ نشد منقارش

قاسم از جان حقیقت خبری باز نیافت
هرکه را نیست بدل داعیه دیدارش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.