هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از خواجه عبدالله انصاری بیانگر مفاهیمی مانند عشق الهی، تواضع در برابر حق، و اهمیت کردار نیک در مسیر عشق و معرفت است. شاعر با اشاره به مستی عارفانه، نور یقین، و درماندگی در راه عشق، بر اهمیت پاکی عمل و دوری از ریا تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با سطح بلوغ فکری بالاتر است.

شمارهٔ ۴۰۰

خواجه مستست، ببین در سر و در دستارش
لطف فرما و زمانی ز کرم باز آرش

بر سر کوی تو هر کس که رسد مست شود
گویی از باده سرشتند در و دیوارش

پیش رویت ز خجالت ننماید خورشید
پرتو روی تو چون می شکند بازارش

ای دل، ای دل، تو بهر کس که رسی در ره عشق
چون درو معرفتی نیست، عدم پندارش

گر مغی در ره حق دعوی اسلام کند
نکنی باور ازو، تا نبری زنارش

هر کرا نور یقین نیست عجب مرده دلیست!
عشق می گوید و من می شنوم گفتارش

گر سخن تند کند راهروی در ره عشق
چون ز مستان خرابست، مسلم دارش

عاشقان را همه درد از تو و درمان از تو
هر که بیمار تو شد هم تو کنی تیمارش

قاسمی، گفته مردم همگی روی و ریاست
رهرو آنست که پاکیزه بود کردارش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.