هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و اخلاقی از مولانا قاسمی انوار، به موضوعاتی مانند خودشناسی، صداقت، عشق الهی، و رمز و رازهای عرفانی می‌پردازد. شاعر از آیینه به عنوان نماد راستگویی و خودشناسی یاد می‌کند و به چالش‌های مسیر معنوی اشاره دارد. همچنین، به مفاهیمی مانند قلم و نون (نمادهای عرفانی) پرداخته و بر اهمیت درک رمز و رازهای الهی تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اشارات رمزآلود و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارند.

شمارهٔ ۴۲۳

خوش وقت من، که آینه کردار روشنم
مرآت راست گویم و شانه نمی زنم

آیینه چون نمود مرا آن چنان که هست
آیین نه این بود که من آیینه بشکنم

در فهم رمز قصه مستان ذوالجلال
جان پرورم، بجان تو و جان نمی کنم

امکان ندارد آنکه: بگویند راز فاش
چون آتش هوای تو در سینه زد علم

امشب که میهمان منست آن مراد دل
ای صبح، اگر چه فاتحه خوانی ولی مدم

در نون و در قلم نظری کن باعتبار
نون امر مجمل آمد و تفسیر نون قلم

راهی عظیم دور و درازست و ناپدید
از کوچه حدوث بدروازه قدم

گویند: قاسمی بشرست، این چه مدعاست؟
آری، به جان تو، بشرم لیک بی شرم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.