هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شخصی غریب و تلخکام بیان میشود که عشق را بالاتر از قید و بندهای زاهدانه میداند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی روحبخش و چارهساز یاد میکند و خود را در طلب معشوق ابدی (حی لا یموت) و در صف بندگان بیخواب (قیوم لا ینام) میداند. نام و نشان او در عشق سوخته و دیگر اهمیتی به هویت دنیوی ندارد. در پایان، با اشاره به درد عشق و درخواست باده، شعر با سلامی عاشقانه به پایان میرسد.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند گناه، انتقام، و نوشیدن باده ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۴۲۷
از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کام
ما روی دل بروی تو داریم صبح و شام
زاهد، مگو که: عشق گناهت و لایجوز
ما را بدین گنه نتوان کرد انتقام
ای عشق چاره ساز روان بخش دلنواز
ظلت مدام بر سر ما باد مستدام
ما زنده ایم در طلب «حی لا یموت »
استاده ایم در صف «قیوم لا ینام »
نام و نشان ما همه در عشق پاک سوخت
با ما مگو دگر که: کجایی و چیست نام؟
رنج خمار درد سری می دهد بجد
ساقی، بیار باده گلگون لعل فام
قاسم بداغ عشق تو افتاد، الصلات
چون روی دل بروی تو آورد والسلام
ما روی دل بروی تو داریم صبح و شام
زاهد، مگو که: عشق گناهت و لایجوز
ما را بدین گنه نتوان کرد انتقام
ای عشق چاره ساز روان بخش دلنواز
ظلت مدام بر سر ما باد مستدام
ما زنده ایم در طلب «حی لا یموت »
استاده ایم در صف «قیوم لا ینام »
نام و نشان ما همه در عشق پاک سوخت
با ما مگو دگر که: کجایی و چیست نام؟
رنج خمار درد سری می دهد بجد
ساقی، بیار باده گلگون لعل فام
قاسم بداغ عشق تو افتاد، الصلات
چون روی دل بروی تو آورد والسلام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.