۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۷

از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کام
ما روی دل بروی تو داریم صبح و شام

زاهد، مگو که: عشق گناهت و لایجوز
ما را بدین گنه نتوان کرد انتقام

ای عشق چاره ساز روان بخش دلنواز
ظلت مدام بر سر ما باد مستدام

ما زنده ایم در طلب «حی لا یموت »
استاده ایم در صف «قیوم لا ینام »

نام و نشان ما همه در عشق پاک سوخت
با ما مگو دگر که: کجایی و چیست نام؟

رنج خمار درد سری می دهد بجد
ساقی، بیار باده گلگون لعل فام

قاسم بداغ عشق تو افتاد، الصلات
چون روی دل بروی تو آورد والسلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.