هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد تا با دادن شراب گلگون، او را به وجد آورد. او به عهدی که با معشوق بسته وفادار است و دلش همواره با اوست، فارغ از اینکه مؤمن باشد یا بت‌پرست. شاعر همچنین به جست‌وجوی معشوق اشاره می‌کند و از فتنه‌انگیزی چشم‌های او و آتشی که در جانش افروخته سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه است و از استعاره‌هایی مانند شراب و مستی استفاده شده که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی مفاهیم عمیق عرفانی نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.

شمارهٔ ۴۳۲

من از سودای جانان نیم مستم
بده، ساقی، می گلگون بدستم

مرا جام آر، از آن خم دل افروز
که من این شیشها درهم شکستم

خطایی ناید از من، یا رب، آمین
در آن عهدی که من با دوست بستم

بهر حالی دلم با اوست دایم
اگر خود مؤمنم گر بت پرستم

اگر جویای آن یاری بتحقیق
بجه از جو، که من از جوی جستم

چو چشمش فتنه ای انگیخت ناگاه
هنوز اندر میان قرقشستم

زناگه آتشی افروخت جانان
چو قاسم در میان مجمرستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.