هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وصال به معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود این عشق، از غم و اندوه رها شده و در درون خود آرامش و زیبایی دارد. او از ترس تیغ دشمن نمی‌هراسد زیرا عشق به معشوق به او جرات می‌دهد. همچنین، شاعر اظهار می‌کند که حتی اگر دنیای مادی نابود شود، او در عالم جان و دل خوشحال خواهد بود. در پایان، شاعر اشاره می‌کند که اگر شرایط سخت شود، او آماده سفر و تغییر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۴۶

در ملک وصال او ظل شجری دارم
در باغ وصال او شیرین ثمری دارم

از دولت او شادم، از بند غم آزادم
در خلوت جان و دل زیبا قمری دارم

گر تیغ زند بر دل، آن خسرو مستعجل
از تیغ نمی ترسم، من هم جگری دارم

هرگه که شود پنهان آن شاهد مهرویان
در حسرت دیدارش آه سحری دارم

این ملکت آب و گل گر جمله شود باطل
در عالم جان و دل خوش جلوه گری دارم

گر کوه، اگر دریا، ای چاره بر دلها
بیچاره نخواهم شد، چون چاره بری دارم

قاسم ز رقیبان شد مجنون و دل آشفته
گر خانه پریشان شد، عزم سفری دارم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.