هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید و خود را فردی باارزش و متفاوت از دیگران می‌داند. او از نادیده گرفته شدن و عدم درک شدن توسط دیگران شکایت دارد و تأکید می‌کند که از جای دیگری آمده و اهداف والاتری دارد. همچنین، او از مقایسه خود با دیگران دوری می‌کند و به دنبال راه خود می‌رود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارند.

شمارهٔ ۴۴۷

چشم گریان و دل زار و نزاری دارم
در نهان خانه دل نقش نگاری دارم

زر نابم، که ببازار جهان آمده ام
محکی کو؟ که ببیند که عیاری دارم

من از آن شهر کلانم، نه از آن ده که تویی
با همه خلق جهان دار و مداری دارم

تو چه دانی که من این جا بچه کار آمده ام؟
که بصحرای بشر عزم شکاری دارم

پیش آهنگ خرانی و بدان مفتخری
علم الله، که از فخر تو عاری دارم

همچو بلبل که بنالد بهوای گل مست
با خیالش همه شب ناله زاری دارم

قاسمی نیست ازین شهره ملامت بگذار
من ز شهر دگرم، رو بدیاری دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.