هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از زبان شاعری است که از عشق و وابستگی به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از لطف و کرم پروردگار، تسلیم در برابر عشق، و رهایی از عقل و خرد برای رسیدن به حیرت و شگفتی می‌سراید. همچنین، اشاره‌ای به تجدید حیات و بوی دل‌انگیز معشوق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۵۵

مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم
می رسد باده صافی ز کرمهای کریم

هرکسی دل بکسی داد ولی مشتاقان
دل و جان را بتو دادند، زهی طبع سلیم!

از شفاخانه احسان تو هرجا همه کس
«کل حزب فرحون »اند، زهی لطف عمیم!

گفت آن واصل کامل که:«علیکم بالشام »
بوی آن زلف مرا دست بوقت تشمیم

یار اگر تیغ کشد سینه سپر ساخته ایم
چاره عاشق بیچاره چه باشد؟ تسلیم

چند ازین عقل و خرد؟ جانب حیرانی رو
در فناخانه حیرت نه امیدست و نه بیم

قاسمی باز بتجدید حیاتی نو یافت
بوی آن زلف دلاویز چو آورد نسیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.