هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و دیرینه شاعر به معشوق است. او با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند زلف، نرگس مست، آب روان و دریای حیات، احساسات خود را توصیف می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از او روی برنگرداند. در پایان، شاعر از دنیا و مادیات دل می‌کند و تنها به عشق معشوق می‌اندیشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های ادپیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و خمار ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۷۰

عمریست که سودای سر زلف تو داریم
دیریست که از نرگس مستت بخماریم

ما آب روانیم و تو دریای حیاتی
جویای توایم، از همه رو رو بتو داریم

چون رو بتو داریم، ز ما روی مگردان
ما بنده روی تو، بگو: رو بکه آریم؟

اعداد شمردیم بسی، جمله یکی بود
چون جمله یکی باشد، ما در چه شماریم؟

بیماری از اندازه برون شد، قدمی نه
تا جان گرانمایه بجانان بسپاریم

گفتم: بکرمهای تو بازآر دلم را
خوش گفت: اگر باز نیاریم نه یاریم

برخاست ز فکر دو جهان خاطر قاسم
واعظ، بنشین، ما سر افسانه نداریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.