۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۷

لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستانیم
گرچه مستیم ولی فن ترا می دانیم

چند گویی: ز کجا و چه نامی؟ برگو
بسر خواجه که ما نادره دورانیم

بی تو ماندیم، بتلخی همه ایام گذشت
ما درین قصه عجب مانده و چون میمانیم؟

هرچه باشد برود، عشق بماند جاوید
ما و این عشق دل افروز که جان در جانیم

عشق مست آمد و در خانه ما آتش زد
بس عجب نبود ااگر بی سر و بی سامانیم

با در دوزخ سوزان بتوان زیست مدام
بی تو فردوس برین را بجوی نستانیم

زنگ تقلید همه از دل قاسم برخاست
چون که در دایره نایره عرفانیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.