هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از بوالحسن قاسمی، عشق الهی و تسلیم در برابر ارادهٔ معشوق (خدا) را بیان میکند. شاعر عشق را جوهر وجود خود میداند و بلاهای الهی را عین لطف و عطا میپندارد. او از حیرت در برابر سؤال دربارهٔ معشوق سخن میگوید و خود را مست و بیخبر از سر و سامان عشق توصیف میکند. در نهایت، زاهد را به خاطر طمع در بهشت نکوهش میکند و خود را بندهٔ بیتکبر راه خدا میخواند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص ادبیات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل تسلیم در برابر بلا و عشق الهی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۷۸
ما و این عشق دل افروز، که جان در جانیم
با خود از عشق چه گوییم؟ که عین آنیم
هر بلائی که فرستی بمن، آن عین عطاست
ما بلاهای ترا عین عطا می دانیم
بوالحسن، این چه سؤالیست که : معشوق تو کیست؟
این سخن را چه جوابست؟که ما حیرانیم
گر چه مستیم و خرابیم ز پیمانه عشق
درم ناسره را ما بجوی نستانیم
سر و سامان و ره عشق نباشد با هم
لاجرم در طلبش بی سر و بی سامانیم
زاهد افسرده جنت شد و ما در شب و روز
بر سر کوی یقین خوش بصفا می رانیم
قاسمی، راه خدا را بتکبر نروند
ما هم بنده، اگر بوذر، اگر سلمانیم
با خود از عشق چه گوییم؟ که عین آنیم
هر بلائی که فرستی بمن، آن عین عطاست
ما بلاهای ترا عین عطا می دانیم
بوالحسن، این چه سؤالیست که : معشوق تو کیست؟
این سخن را چه جوابست؟که ما حیرانیم
گر چه مستیم و خرابیم ز پیمانه عشق
درم ناسره را ما بجوی نستانیم
سر و سامان و ره عشق نباشد با هم
لاجرم در طلبش بی سر و بی سامانیم
زاهد افسرده جنت شد و ما در شب و روز
بر سر کوی یقین خوش بصفا می رانیم
قاسمی، راه خدا را بتکبر نروند
ما هم بنده، اگر بوذر، اگر سلمانیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.