هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج خود میگوید و بیان میکند که پس از رسیدن به عشق الهی و یافتن معشوق حقیقی، دیگر چیزی نمیخواهد. او از حیرت و سردرگمی خود سخن میگوید و واعظان را به خاطر عدم درک حالش سرزنش میکند. در نهایت، شاعر با اشاره به فنا در حق، سخن خود را کوتاه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عمیق است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار میباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.
شمارهٔ ۴۸۱
چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟
در این میدان که سرگردان چو گویم
روان محزون و دل مجروح و تن زار
چو مویم اندرین ره، چون نمویم؟
زجوی تن ببحر جان رسیدم
بحمدالله کنون بحرم، نه جویم
مراد جانم از عالم تو بودی
ترا چون یافتم، دیگر چه جویم؟
بحمدالله که ناصح را خبر نیست
که من حیران آن رو از چه رویم؟
جهانی غرق درد درد گردد
اگر سنگی نیاید بر سبویم
برو، واعظ، مکن فریاد و مستی
تو مست خویشتن، من مست اویم
چو قاسم در بقای حق فنا شد
سخن کوتاه شد، دیگر چه گویم؟
در این میدان که سرگردان چو گویم
روان محزون و دل مجروح و تن زار
چو مویم اندرین ره، چون نمویم؟
زجوی تن ببحر جان رسیدم
بحمدالله کنون بحرم، نه جویم
مراد جانم از عالم تو بودی
ترا چون یافتم، دیگر چه جویم؟
بحمدالله که ناصح را خبر نیست
که من حیران آن رو از چه رویم؟
جهانی غرق درد درد گردد
اگر سنگی نیاید بر سبویم
برو، واعظ، مکن فریاد و مستی
تو مست خویشتن، من مست اویم
چو قاسم در بقای حق فنا شد
سخن کوتاه شد، دیگر چه گویم؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.