۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۱

این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل و جان
که فدای قدمت باد همه جان و جهان

همچو تو یار نبودست بعالم کس را
همه بینی، همه دانی، همه جانی، همه جان

ما بهر جای که بودیم و بهر نشائه که بود
عاشق روی تو بودیم بپیدا و نهان

دلم از کوی تو هرگز نرود جای دگر
عشق تو دار امان آمد و دریای عمان

ما درین بحر فنا گرچه شناور گشتیم
عشق دریای محیطست، ندارد پایان

همه جا قصه این عشق معربد دیدم
جمله آفاق بگشتم، ز کران تا بکران

قاسم، از کوی خرابات چه دیدی؟ برگوی
همه دلها متأله، همه جانها حیران!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.