۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۶

دوست در مجلسست و جان در جان
این جرس از چه می کند افغان؟

ساقیا، رطل می گران تر کن
سرمستان شنو هم از مستان

این شراب خدا ز یک جامست
باده یک، نشأئه صد هزار جهان

هله! ای عشق هادی و مهدی
که تویی اصل جوهر انسان

دو سه جام دگر تصدق کن
کز خمار آمدم بجان، ای جان

تا بگویم ز ملک و از ملکت
تا بگویم ز واجب و امکان

گفت: قاسم بیا، عنان درکش
کس نداند زبان این مرغان

سرمگو، کاحمقان فراوانند
که ندانند حجت و برهان

دو سه روزی دگر تحمل کن
که ندارد حدیث ما پایان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.