هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از دوست، عشق، شراب و مستی سخن می‌گوید. او از معنویات، حقیقت انسان و مفاهیم فلسفی مانند واجب و امکان نیز صحبت می‌کند. در نهایت، شاعر به ناشناخته بودن زبان مرغان و حماقت برخی افراد اشاره می‌کند و از صبر و تحمل برای درک حقیقت می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۵۱۶

دوست در مجلسست و جان در جان
این جرس از چه می کند افغان؟

ساقیا، رطل می گران تر کن
سرمستان شنو هم از مستان

این شراب خدا ز یک جامست
باده یک، نشأئه صد هزار جهان

هله! ای عشق هادی و مهدی
که تویی اصل جوهر انسان

دو سه جام دگر تصدق کن
کز خمار آمدم بجان، ای جان

تا بگویم ز ملک و از ملکت
تا بگویم ز واجب و امکان

گفت: قاسم بیا، عنان درکش
کس نداند زبان این مرغان

سرمگو، کاحمقان فراوانند
که ندانند حجت و برهان

دو سه روزی دگر تحمل کن
که ندارد حدیث ما پایان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.