هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از قاسم انوار، شاعر فارسیزبان، است که در آن شاعر به ستایش معشوق و توصیف درد عشق میپردازد. او از ساقی و مطرب به عنوان نمادهایی از لذت و شادی یاد میکند، اما در نهایت عشق و فنا در راه معشوق را بالاترین ارزش میداند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند تسلیم، درد عشق، و ناتوانی در توصیف معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۱۸
ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرستان
مطرب چو تو باشی، چه غم از نعره مستان؟
ای جان و جهان، وصف تو گفتن نتوانم
زلف تو شب و روز رخت شمع شبستان
در کوی غمت با سر و سامان نتوان رفت
صد جان بفدای تو، چه جای سر و سامان؟
جان طالب درد تو، زهی صفوت آدم!
دل غرقه شوق تو، زهی ملک سلیمان!
هر چند غمت سوخت فراوان دل ما را
دارد دل ازین قصه بسی شکر فراوان
با آنکه خدا با همه ذرات محیطست
از مشرب بوجهل مجو صفوت سلمان
قاسم، سر تسلیم بنه، صید فنا باش
درمان غم عشق ندیدیم،چه درمان؟
مطرب چو تو باشی، چه غم از نعره مستان؟
ای جان و جهان، وصف تو گفتن نتوانم
زلف تو شب و روز رخت شمع شبستان
در کوی غمت با سر و سامان نتوان رفت
صد جان بفدای تو، چه جای سر و سامان؟
جان طالب درد تو، زهی صفوت آدم!
دل غرقه شوق تو، زهی ملک سلیمان!
هر چند غمت سوخت فراوان دل ما را
دارد دل ازین قصه بسی شکر فراوان
با آنکه خدا با همه ذرات محیطست
از مشرب بوجهل مجو صفوت سلمان
قاسم، سر تسلیم بنه، صید فنا باش
درمان غم عشق ندیدیم،چه درمان؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.