۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۹

مقررست و معین بحجت و برهان
که: غیر دوست کسی نیست در مکین و مکان

هزار بار بگفتم، هزار بار هزار
که: قدر خود بشناس، ای خلاصه دوران

نخست منزلت «الله » گوی و خوش می باش
بگو به منزل ثانی که: «علم القرآن »

بجان دوست، که یک قصه را مسلم دار
محمدست امین و خداست دار امان

بدان ز مشرب عرفان حیات مگو جان یابی
که عین آب حیاتست مشرب عرفان

دگر ز عقل حکایت مگو در این مجلس
هزار عقل بیک جو بمجلس مستان

بیا بگوش دل عاشقانه خوش بشنو:
که شوق و شورش عشقست در زمین و زمان

بقدر عشق بود جاه، هر کجا باشد
چه جای حشمت جمشید و ملکت خاقان؟

بآشکار و نهان قاسمی گوید
که: عشق دوست بورزید آشکار و نهان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.