هوش مصنوعی:
کبوتری که قصد پرواز داشت، توسط تیری زخمی شد و نتوانست پرواز کند. زاغی به کمک او آمد و با مراقبت و تلاش فراوان، کبوتر را بهبود بخشید. در نهایت، کبوتر از زاغ پرسید که چرا به او کمک کرده است و زاغ پاسخ داد که خدمت به دیگران بدون توجه به تفاوتها، ارزشمند است.
رده سنی:
12+
این متن دارای مفاهیم اخلاقی و تمثیلی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و درک مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند همدلی و تفاوتهای اجتماعی ممکن است برای کودکان زیر 12 سال پیچیده باشد.
سپید و سیاه
کبوتری، سحر اندر هوای پروازی
ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید
رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز
مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید
شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی
گسست رشتهٔ امیدی و رگی بدرید
گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغی
طبیب گشت، چه رنجوری کبوتر دید
برفت خار و خس آورد و سایبانی ساخت
برای راحت بیمار خویش، بس کوشید
هزار گونه ستم دید، تا بروزن و بام
ز برگهای درختان سبز پرده کشید
ز جویبار، بمنقار خویش آب ربود
بباغ، کرد ره و میوهای ز شاخه چید
گهی پدر شد و گه مادر و گهی دربان
طعام داد و نوازش نمود و ناله شنید
ببرد آنهمه بار جفا که تا روزی
ز درد و خستگی و رنج، دردمند رهید
بزاغ گفت: چه نسبت سپید را بسیاه
ترا بیاری بیگانگان، چه کس طلبید
بگفت: نیت ما اتفاق و یکرنگی است
تفاوتی نکند خدمت سیاه و سفید
ترا چو من، بدل خرد، مهر و پیوندیست
مرا بسان تو، در تن رگ و پی است و ورید
صفای صحبت و آئین یکدلی باید
چه بیم، گر که قدیم است عهد، یا که جدید
ز نزد سوختگان، بیخبر نباید رفت
زمان کار نباید به کنج خانه خزید
غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید
ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید
رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز
مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید
شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی
گسست رشتهٔ امیدی و رگی بدرید
گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغی
طبیب گشت، چه رنجوری کبوتر دید
برفت خار و خس آورد و سایبانی ساخت
برای راحت بیمار خویش، بس کوشید
هزار گونه ستم دید، تا بروزن و بام
ز برگهای درختان سبز پرده کشید
ز جویبار، بمنقار خویش آب ربود
بباغ، کرد ره و میوهای ز شاخه چید
گهی پدر شد و گه مادر و گهی دربان
طعام داد و نوازش نمود و ناله شنید
ببرد آنهمه بار جفا که تا روزی
ز درد و خستگی و رنج، دردمند رهید
بزاغ گفت: چه نسبت سپید را بسیاه
ترا بیاری بیگانگان، چه کس طلبید
بگفت: نیت ما اتفاق و یکرنگی است
تفاوتی نکند خدمت سیاه و سفید
ترا چو من، بدل خرد، مهر و پیوندیست
مرا بسان تو، در تن رگ و پی است و ورید
صفای صحبت و آئین یکدلی باید
چه بیم، گر که قدیم است عهد، یا که جدید
ز نزد سوختگان، بیخبر نباید رفت
زمان کار نباید به کنج خانه خزید
غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:زاهد خودبین
گوهر بعدی:سختی و سختیها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.