هوش مصنوعی: شاعر در این بیت‌ها از درد هجران و انتظار دیدار یار می‌نالد. او خود را مانند منصور حلاج بر دار ملامت می‌بیند و از شدت فراق و بی‌قراری شکوه می‌کند. وصال یار را بهشت و هجرش را دوزخ می‌خواند و از درد دل بی‌قرار خود می‌گوید. در پایان، از یار می‌خواهد که نظری به او کند تا مبادا چشمانش مانند عنکبوت، پرده‌دار شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند «منصوروار بر سر دار» و «دار العیار» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۴۱

بیتی همی سرایم و زاریست کار من
تا یک نظر کند بمن آن یار غار من

منصوروار بر سر دار ملامتم
وین دار گشت قصه دار العیار من

در آرزوی روی خودم بیش ازین مدار
کز حد گذشت واقعه انتظار من

ای جان غم رسیده، ز دلدار شرم دار
چون اختیار ازوست مگو اختیار من

وصل تو جنتست و دو عالم طفیل اوست
هجر تو دوزخ آمد و دارالبوار من

ای جان و دل، حکایت هجران ز حد گذشت
افزون شدست درد دل بی قرار من

بر جان قاسمی نظری کن روا مدار
کین عنکبوت چشم شود پرده دار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.