هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان احساسات عاشقانه و شوریدگی خود میپردازد. او از عشق و جنون و مستی سخن میگوید و اینکه عشقش او را رسوای جهان کرده است. شاعر خود را در دریای بیپایان عشق غرق شده میبیند و دلش در گرههای موی معشوق گم شده است. در نهایت، او خود را در هر دو عالم به معشوق رسیده میداند و از او طلب بخشش و انعام میکند.
رده سنی:
15+
این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 15 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده در شعر کلاسیک، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۴۳
بسامان آمد احوال دل من
بدیدار تو حل شد مشکل من
بیاری سعادت یار مایی
زهی یاری بخت مقبل من
جنون و عشق و مستی پیشه کردم
زهی سودای طبع عاقل من!
مرا عشق تو رسوای جهان کرد
همین بود از دو عالم حاصل من
طریق عاشقی و آنگه سلامت؟
معاذلله ز فکر باطل من
شدم دریای بی پایان، که هرگز
نبیند هیچ کشتی ساحل من
دلم در جعد مشکین تو گم شد
نمی یابم دل من، وا دل من!
تلالالا، تلا تن تن، تنن تن
منم در هر دو عالم واصل من
چو قاسم از میان برخاست گفتم
که: ای انعام عامت شامل من
بدیدار تو حل شد مشکل من
بیاری سعادت یار مایی
زهی یاری بخت مقبل من
جنون و عشق و مستی پیشه کردم
زهی سودای طبع عاقل من!
مرا عشق تو رسوای جهان کرد
همین بود از دو عالم حاصل من
طریق عاشقی و آنگه سلامت؟
معاذلله ز فکر باطل من
شدم دریای بی پایان، که هرگز
نبیند هیچ کشتی ساحل من
دلم در جعد مشکین تو گم شد
نمی یابم دل من، وا دل من!
تلالالا، تلا تن تن، تنن تن
منم در هر دو عالم واصل من
چو قاسم از میان برخاست گفتم
که: ای انعام عامت شامل من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.