هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و ستایش شاعر به معشوق است که او را به عنوان جان جهان و سرور دل‌ها می‌ستاید. شاعر از جنون عشق و حیرانی خود در برابر زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از وصال او به عنوان آرزوی نهایی یاد می‌کند. همچنین، او معشوق را منبع احسان و کرامت می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیم انتزاعی و ادبیات غنی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۴۵

عید و بر قندان تویی، ای جان جان جان من
صد هزاران جان فدای عید و برقندان من

من در آن حسن جهانگیر تو حیران مانده ام
وز جنون من جهانی مرد و زن حیران من

همچو ذره در سماع آیند پیش آفتاب
گر بکوی عاشقان آیی، که کو مستان من؟

از وصالت جان فنا شد، دل بکام خود رسید
زان کرامتها چه کم؟ ای گنج بی پایان من

نیک مهجورم، مگر وصلت بفریادم رسد
تا حیاتی یابد از تو جان سرگردان من

ای سرور جان من از آتش سودای تو
ای کمال دین من وی رونق ایمان من

پای تا سر قاسمی مستغرق احسان تست
کان احسانها تویی، شاباش، ای سلطان من!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.