هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی از درد هجران و عشق به معشوق معنوی سخن می‌گوید. شاعر از رنج فراق می‌نالد و عشق را به عنوان شرابی دردآلود توصیف می‌کند. او به دنبال نور معناست و ظواهر دنیوی مانند زیبایی‌های ظاهری را بی‌اهمیت می‌داند. در پایان، از هجران جان قاسم می‌گوید و به حرمت طاها و یاسین سوگند یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل معانی دارد.

شمارهٔ ۵۵۲

بجان آمد ز هجران جان مسکین
«اغثنی یاغیاث المستغیثین »

مکن تعبیر مستان طریقت
اگر شب شب روند از فرط تلوین

بصحرا دزد و در خانه برادر
بدان از ماجرای ابن یامین

اگر زلفین مشکین برفشاند
نماند کافری در چین و ماچین

تو باغ جان عاشق را ندیدی
بساتینست در صحن بساتین

شراب عاشقان از درد دردست
نه خمرارغوان، نی جام زرین

مراد از شاهد جان نور معنیست
چه جای لعبتان خطه چین؟

خوش آید زخم تیغش بر دل و جان
چو باد صبح دم بر برگ نسرین

ز هجران جان قاسم را نگه دار
بحق حرمت طاها و یاسین!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.