۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۸

منت خدای را، که در اطوار ما و طین
در قید مال و جاه نشد جان نازنین

در هر نفس بصدق و صفا ذکر جان و دل
«ایاک نعبد» ست و «ایاک نستعین »

هرجا که بود حضرت حقست بود ماست
هرجا که مستعان بود آنجاست مستعین

ما را بیک کرشمه رهاندی ز فکر ما
ای عشق چاره ساز، چه گویم؟ صد آفرین

بانگی زدم بکوی قلندر که «ماالفنا»؟
گفتا؟ اگر نه خویشتنی، خویشتن مبین

اکوان بر آستان جلال تو سر نهند
آن دم که برفشانی از حالت آستین

تا در میان رقص فنا جان فشان شویم
آن زلف را برافشان، ای شاه راستین

گویند: نیست غیر خدا، گفت عالمی :
معنی رب جداست ز معنی عالمین

قاسم، بلی ولیک همان فیض فضل اوست
کاظهار عالمین شد و اقرار متقین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.