هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که جامی از شراب به او بدهد تا از زهد و توبه رها شود. او از عشق به معشوق و درد هجران می‌گوید و از مستی و بی‌خودی در مجلس رندان یاد می‌کند. شاعر همچنین از سرگردانی خود در شهر و ده می‌گوید و در پایان از ساقی می‌خواهد که قدم بر چشم او بگذارد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای برخی گروه‌های سنتی نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۷۱

«الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ده
که سرمستی و قلاشی ز زهد و توبه ما به

کمان ابرو بتیرم زد، ز ذوق تیر مژگانش
بسر غلتیدم و گفتم: فدایت باد جانم، زه!

سؤالی کردم از جانان که: چون خواهد وصالت جان!
جواب من بخواری داد و خوش خندید و گفتا: نه

ز بیم درد هجرانش ز مو باریک تر گشتم
چو روز وصل یاد آرم، شوم در حال از آن فربه

سماع مجلس رندان از آن گر مست در وحدت
که نشناسند نیک از بد، نمی دانند که از مه

گهی در شهر و گه در ده، چو سرگردانم، ای ساقی
مئی چون ارغوان در ده، اگر در شهر، اگر در ده

حریفان جمله مخمورند و هنگام صبوح آمد
بیا، ساقی، کرم فرما، قدم بر چشم قاسم نه
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.