هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد که بدون عذر و بهانه، شراب به مستان بدهد و توبه را به هشیاران واگذار کند. او خود را بیمار فراق و نیازمند شفاخانهٔ ساقی می‌داند و درخواست شربت درمان‌بخش می‌کند. شاعر به عشق و وصل اشاره می‌کند و از ساقی می‌خواهد که به او نیز از این شربت ببخشد. در پایان، از ساقی می‌خواهد که آینه‌ای روشن به دستش دهد تا راه را ببیند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک عمیق این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۸۷

ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده
می بمستان بده و توبه به هشیاران ده

نیک بیمار فراقیم و ز پای افتاده
از شفاخانه تو شربت بیماران ده

اهل دل شربت وصل تو خریدند به جان
ما بضاعت چو نداریم بما ارزان ده

هرکس از شربت سودای تو سرمست شدند
جان ما را بکرم باده استحسان ده

گر تو خواهی که همی فاسد و کاسد نشود
باده از جام ارادت بخریداران ده

ساکن کوی ترا روضه رضوان فرمای
عاشق روی ترا جنت جاویدان ده

قاسمی، اعمش این راه نبیند خود را
زود باش و بکفش آینه رخشان ده
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.