۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۴

مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه
جان را وحید کردی آخر بهر بهانه

شب بود قوت ما، روزست قدرت ما
ما مست جام عشقیم، از باده شبانه

رحمی کن،ای طبیبم، ای دلبر حبیبم
بر روی زعفرانی، بر اشک دانه دانه

گفتم: نشان زلفت با ما که گوید آخر؟
هرجا مدققی بد، کردند ذکر شانه

گر عاشقی و مردی، در راه عشق فردی
کو آه دردمندان؟ کو سوز عاشقانه؟

از سر قاب قوسین آخر چه فهم کردی؟
با مصطفی خدا را سریست در میانه

گر سر عشق جویی، قاسم، ز دل طلب کن
گنجیست بی نهایت، بحریست بی کرانه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.