هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از تیرگی آیینه دل به دلیل عدم توجه به دوست (معشوق یا خدا) سخن میگوید. او از ذکر پاک به عنوان راهی برای پاکسازی دل و دیدن روی دوست یاد میکند. در ادامه، شاعر به ملاقات با یار اشاره میکند و احساسات خود را در این دیدار توصیف میکند. در پایان، شاعر از دوری راه و ناتوانی در رسیدن به معشوق شکایت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۵۹۶
آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟
چون رو بروی دوست ندارد هر آینه
مرآت دل بمصقله ذکر پاک کن
تا روی دوست را بنماید معاینه
«جف القلم بما هو کاین » تمام شد
تفصیل یافت صورت اجمال کاینه
دوشینه شب که اول شب بود و عید بود
آن غازی من آمد «یاریم سراینه »
کردم سلام گرم و زدم بوسه بر رکاب
«هیچ التفات قلمادی اول شه گداینه »
هرکس ز کوه «کون » صدایی شنیده اند
آواز یار غار شنیدم «صداینه »
خوشدل شدم ز مغلطه آن مراد دل
جانم نجات یافت ز هجران باینه
می خواستم بکوی تو آیم بپای بوس
ره نیک دور بود و مرا زور پای نه
گفتم که: قاسمی بجمال تو یافت راه
در خنده رفت یار گرامی که:«های نه »
چون رو بروی دوست ندارد هر آینه
مرآت دل بمصقله ذکر پاک کن
تا روی دوست را بنماید معاینه
«جف القلم بما هو کاین » تمام شد
تفصیل یافت صورت اجمال کاینه
دوشینه شب که اول شب بود و عید بود
آن غازی من آمد «یاریم سراینه »
کردم سلام گرم و زدم بوسه بر رکاب
«هیچ التفات قلمادی اول شه گداینه »
هرکس ز کوه «کون » صدایی شنیده اند
آواز یار غار شنیدم «صداینه »
خوشدل شدم ز مغلطه آن مراد دل
جانم نجات یافت ز هجران باینه
می خواستم بکوی تو آیم بپای بوس
ره نیک دور بود و مرا زور پای نه
گفتم که: قاسمی بجمال تو یافت راه
در خنده رفت یار گرامی که:«های نه »
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.