۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۱

روی دل را بسوی جان داری
وین حکایت ز جهان نهان داری

رو، مقلد مباش در ره عشق
که عیان در پی عیان داری

هله! ای روح، از هوا و هوس
که ره شاه با نشان داری

اندرین ره، که شیر مردانند
روبهی گر تو فکر جان داری

دل ز مستان راه بر نکنی
اگر از باده سر گران داری

سخن عقل ظاهری مشنو
اگر از عشق ترجمان داری

قاسمی، شادمان و خرم باش
یاد ما در میان جان داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.