هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که بر بیاعتباری دنیا و اهمیت راه حق تأکید دارد. شاعر خطاب به مخاطب میگوید که مقام و ثروت دنیوی ارزشی ندارد و در نهایت همه باید به سوی مرگ بروند. او از غفلت انسان از حقیقت انتقاد میکند و یادآور میشود که عارفان واقعی جان خود را در راه عشق به حق فدا کردهاند. در پایان، شاعر مخاطب را به شنیدن حدیث عشق دعوت میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این شعر برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۲۹
اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی
ز پیر راه بدان قصه شکرریزی
تو پیر خانقهی، لیک غافلی از راه
ز من مپرس: چه ارزم؟ همان که میورزی
مجردان طریقت روان فدا کردند
تو نام مرگ شنیدی چو بید میلرزی
بعاقبت بدر مرگ بایدت رفتن
اگر تو خسرو چینی و شاه پرویزی
ببنده گفت فقیهی: هزار سال بمان
جواب دادم و گفتم: هزار سال بزی
تو پیشوای جهانی و این نمیدانی
بزعم خویش تو شیخی و لیک دهلیزی
بیا، بصحبت قاسم حدیث دوست شنو
تو قدر گنج چه دانی؟ که حبه ای ارزی
ز پیر راه بدان قصه شکرریزی
تو پیر خانقهی، لیک غافلی از راه
ز من مپرس: چه ارزم؟ همان که میورزی
مجردان طریقت روان فدا کردند
تو نام مرگ شنیدی چو بید میلرزی
بعاقبت بدر مرگ بایدت رفتن
اگر تو خسرو چینی و شاه پرویزی
ببنده گفت فقیهی: هزار سال بمان
جواب دادم و گفتم: هزار سال بزی
تو پیشوای جهانی و این نمیدانی
بزعم خویش تو شیخی و لیک دهلیزی
بیا، بصحبت قاسم حدیث دوست شنو
تو قدر گنج چه دانی؟ که حبه ای ارزی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.