هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از قاسمی، به بیان درد دل و عشق شدید شاعر به معشوق می‌پردازد. شاعر از دلباختگی خود به معشوق، پریشانی عمر و عشق الهی سخن می‌گوید و از مفاهیم عرفانی مانند «اناالحق» و «سبحانی» استفاده می‌کند. در پایان، شاعر از مخاطب می‌خواهد که دل را به حق بسپارد و با روی آوردن به معشوق، زنده دل شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۶۰

صلای کافری و غارت مسلمانی
در آن زمان که ز رخ زلف را برافشانی

بدام زلف تو افتاده است این دل من
گذشت عمر عزیزم درین پریشانی

فغان و نعره برآید ز عالم و آدم
اگر تو سلسله عشق را بجنبانی

اگر ز مشرب عذبی ز جان و دل بشنو
صدای بانگ «اناالحق » صفیر «سبحانی »

کنون که وقت رحیلست دل بحق بسپار
که میر طبل فرو کوفت کوس سلطانی

اگر تو مرده نه ای، روبروی جانان آر
که زنده دل شوی از جلوهای ربانی

ز قاسمی نفسی گر قبول خواهی کرد
بهیچ حال نرنجی و هم نرنجانی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.