۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۱

فداک عقلی و روحی، که راحت جانی
مرا بدرد سپاری و عین درمانی

ز پا فتاده ام، از دست رفته، دستم گیر
نگویمت: بچه غایت، چنانکه می دانی

شکیب نیست مرا از تو یک زمان، ای دوست
که شمع مجلس انسی و نور اعیانی

مقررست و معین که: هیچ نتوان یافت
طریق راه خدا را بفکر شیطانی

علی الدوام بگوش دلم رسد ز درون
صفیر بانگ «اناالحق » خروش «سبحانی »!

میان جبه و دستار غیر عاشق نیست
حدیث «لیس » که «فی جبتی » همی خوانی

ز ذره باز نگویی که نور خورشیدی
حدیث چشمه نگویی که بحر عمانی

میان مرده دلان روز چند می بودم
ز دوست زنده شدم، «الحبیب احیانی »

یقین که قاسمی اندر رحیل همراهست
در آن زمان که بکوبند کوس سلطانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.