۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۰

سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی
بگو: از دار ملک آشنایی

زهی عشق جهان سوز جهان سوز
گهی ثعبانی و گاهی عصایی

چه باشد ملک؟ مهمان خانه عشق
چه باشد آشنایی؟ روشنایی

چه باشد روشنایی؟ دانش دل
چه باشد دانش دل؟ پادشایی

چو ناکامیست اصل زاد درویش
من و درد و نوای بی نوایی

رها کن کدخدا را یاد می دار
چرا مانی رهین کدخدایی؟

ترا در هر لباسی واشناسم
اگر در جبه ای،گر در قبایی

الا! ای عشق عالم سوز بی غم
بهر صورت که هستی جان مایی

ز وصلت پادشاهی یافت قاسم
خداوندا! نگه دار از جدایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.